البته «فکرکردن درباره فکرکردن» فقط مختص متخصصان نیست. یکی از بزرگترین مشکلات یادگیری این است که افراد بهاندازه کافی درگیر فراشناخت نمیشوند و از خودشان نمیپرسند آیا واقعا مهارت یا دانشی را کسب کردهاند یا نه.
یادگیری فرایندی مستمر است که از تولد شروع میشود و تا زمان مرگ ادامه مییابد، فرایندی که در آن از تجربیات خود برای مواجهه با موقعیتهای جدید و ایجاد روابط استفاده میکنیم.
یادگیری بسیار فراتر از تفکر است. یادگیری شامل کل شخصیت ماست یعنی حواس، احساسات، شهود، باورها، ارزشها و اراده. اگر ارادهای برای یادگیری نداشته باشیم، چیزی یاد نمیگیریم و اگر چیزی بیاموزیم، باید به شکلی تغییر کنیم. اگر یادگیری تفاوتی در ما ایجاد نکند، فقط تفکرات و ایدههایی تصادفی خواهد بود که در آگاهی ما شناور شدهاند.
اگر اشتباه کنم چی؟
تعامل با تسهیلگر اهمیت زیادی دارد. افراد باید بتوانند به آنچه میآموزند واکنش نشان دهند، سؤال بپرسند و نظراتشان را بیان کنند. بهطور کلی، در موقعیتهای گروهی باید اعضای ساکتتر را باملایمت تشویق کنیم که نظرات خود را بیان کنند.
یادگیری باید نیازی شخصی را برآورده کند. تشخیص اینکه یکی از نیازهای ما برطرف شده است موجب میشود بفهمیم یادگیری ما ارزشمند و موفق بوده است یا خیر.
اصول مهم یادگیری
تبدیلکردن (Transform): بر اساس ارزیابی انجامشده، دانش یا توانایی اصلی تغییر میکند.
ایرادگرفتن از خود تا حدی طبیعی است. البته آلبرت بندورا (Albert Bandura)، روانشناس و استاد دانشگاه استنفورد، میگوید که این نوع احساسات منفی میتوانند بهسرعت توانایی یادگیری چیزهای جدید را از ما بگیرند.
۲. فکرکردن درباره فکرکردن
در صورت امکان، یادگیرنده باید در برنامهریزی برای فعالیتهای یادگیری شرکت داشته باشد. باید یادگیرنده را بهسمتی سوق داد که خودجوش هدفگذاری کند، زیرا موجب بهبود تعهد و انگیزه میشود و مشارکت را افزایش میدهد. تسهیلگر باید هنگام شروع دوره یا جلسه، انتظارات یادگیرنده را ارزیابی کند تا بتواند او را به هدفگذاری تشویق کند.
بهکارگرفتن (Apply): دانش یا مهارت جدید بهشکلی به کار گرفته میشود.
چیکار کنیم بی دست و پا به نظر نرسیم؟
سنجیدن (Consider): نتایج استفاده از دانش یا مهارت جدید ارزیابی یا سنجیده میشود.
بیشتر چیزها را تصادفی و در طول زندگی میآموزیم، مثلا با خواندن روزنامه، تماشای برنامههای خبری، صحبتکردن با دوستان و همکاران یا تجربیات غیرمنتظره. بسیاری از تجربیات در زندگی فرصتی را برای یادگیری فراهم میکنند و ما انتخاب کنیم که از آنها چیزی بیاموزیم یا خیر. این یادگیری تجربی با روشهای رسمیتر یادگیری مانند تربیت (training)، منتورینگ، مربیگری و تدریس متفاوت است، زیرا همه آنها نوعی ساختار دارند و آموزش برنامهریزیشدهای هستند که تسهیلگر (facilitator) به پیشبردشان کمک میکند.
موفق نمیشم؛
چرخه PACT نشان میدهد که یادگیری فرایندی تکرارشونده است؛ با رشد ما یادگیریمان تکامل مییابد و از دانش اولیه برای درک مفاهیم بعدی استفاده میکنیم. معمولا اصول اولیه موضوع یا مهارتی را یاد میگیریم و سپس تا سطوح متوسط، پیشرفته و تخصصی آن پیشرفت میکنیم. در هر مرحله از دانش و تجربهای استفاده میکنیم که قبلا کسب کردهایم تا دانش، تجربه یا ترفندهای بیشتری را فرا بگیریم و چرخه یادگیری را تکرار میکنیم.
ظرفیت یادگیری
مفهوم «آرامش شناختی» نشان میدهد که چرا هنگام استرس، عصبانیت یا تنهایی کسب مهارت دشوار است. وقتی احساسات در مغزمان موج میزنند، نمیتوانیم به چیزی دقت و دربارهاش تأمل کنیم. البته در بعضی از موقعیتهای دراماتیک و پرخطر میتوانیم چیزهای ساده را یاد بگیریم، مثلا شمارهتلفنی را به خاطر بسپاریم، ولی برای بهدستآوردن درک عمیق باید آرامش ذهنی داشته باشیم.
۳. تأمل درباره یادگیری خود
به گزارش اقتصاد آنلاین؛ بهخاطر همین هم بهجای توجه به استراتژی یادگیری، میگویند که بیشتر تمرینکردن همهچیز را درست میکند. واقعا با تکرارکردن یک مهارت میتوان آن را آموخت؟ پژوهشها نشان میدهند که مهارت یادگیری آموختنی است نه ارثی. با تمرینکردن آگاهانه و استفاده از استراتژیهای بهبود توانایی یادگیری، میتوانیم سریعتر و مؤثرتر بیاموزیم. در ادامه، مفهوم یادگیری را توضیح میدهیم و سپس ۳ روش ایجاد مهارت یادگیری را بیان میکنیم.
یادگیری چیست؟
فراشناخت در بسیاری از متخصصان آموزشدیده بهآسانی ایجاد میشود. وقتی فردی متخصص ابعاد مختلف مسئلهای را بررسی میکند، زیاد میاندیشد که آن مسئله چگونه بیان یا توصیف شده است. او معمولا حس میکند که جوابش معقول است یا نه.
زمانی بهتر یاد میگیریم که محیط فیزیکی ما راحت باشد. در موقعیتهای گروهی، وجود محیط عاطفی و حمایتی مثبت نیز مهم است. افراد زمانی بهترین یادگیری را دارند که میتوانند با سایر اعضای گروه معاشرت کنند و تعامل داشته باشند.
سپس این چرخه ادامه مییابد و تکرار میشود.
پاداشهای فوری مؤثرند. اگر نتیجه یا پاداش یادگیری مشخص باشد و در طول یادگیری یا بلافاصله پس از آن ارائه شود، افراد بهتر یاد میگیرند.
در ادامه ۳ روش را معرفی کردهایم که با بهکارگیریشان میتوانیم مهارت یادگیری را تقویت کنیم.
خودارزیابی و تمرین انعکاسی (reflective practice) مهم است. تمرین انعکاسی توانایی تأمل درباره اعمال خود برای درگیرشدن در فرایند یادگیری مستمر است. باید یادگیرندگان را تشویق کرد که درباره آموختههای خود تأمل کنند و به روشهای گسترش دانش خود بیندیشند.
در یادگیری نوعی تضاد وجود دارد؛ برای درک یک مسئله یا مفهوم باید آن را رها کنیم. یعنی وقتی از مسئلهای فاصله میگیریم، بیشتر درباره آن میآموزیم. مثلا درباره مسئلهای با همکارمان بحث میکنیم و چند ساعت بعد و در حال شستن ظرفها بهترین استدلالها به ذهنمان میرسد یا راهنمای نرمافزاری را میخوانیم و بخش زیادی از آن را زمانی میفهمیم که راهنما را بستهایم و کنار گذاشتهایم.
یادگیری صرفا مختص محیطهای آموزشی نیست. تقریبا هر کاری که میکنیم نتیجه چیزی است که در گذشته آموختهایم. مثلا در کودکی یاد میگیریم که غذا بخوریم، توجه دیگران را به خود جلب کنیم، چهاردستوپا راه برویم و روی پای خود بایستیم. وقتی هم که بزرگتر میشویم، طیف وسیعی از مهارتها را میآموزیم.
خوشبختانه یادگیری آموختنی است. اگر مطالب را سریع میخوانید و درک میکنید به این معنی نیست که از دیگران باهوشتر هستید، بلکه به این معنی است که میدانید چطور باید مطالب را درک کنید. با تعیین آگاهانه اهداف یادگیری، فکرکردن درباره فکرکردن و تأمل درباره یادگیری خود در زمانهای مناسب میتوانید یادگیرنده بهتری شوید.