همچنین دنیای واقعی دارای پیچیدیگی های دیگری شامل موضوعات ترجیح و وجدان اجتماعی است که با ریاضیات تجزیه سایت economymag و تحلیل نمیشوند. تئوری ها اغلب در خلاء ایجاد می شوند و فاقد جزئیات خاصی از دنیای واقعی مانند مالیات، مقررات و هزینه های معامله هستند. برای نمونه، زمانی که دولت برای ساخت پل هزینه میکند، فقط ارزش افزوده ایجاد پل به تولید اضافه نمیشود بلکه به کارگران پل امکان افزایش مصرف و سرمایهگذاری را میدهد که باعث از بین رفتن شکاف تولید میشود. زمانیکه دولت اقدام به انجام پروژهها و هزینه برای آنها میکند منابع موجود برای بخش خصوصی را محدود میکند. اقتصاددانان کلاسیک معتقد بودند که قیمتها، دستمزدها، و نرخها انعطافپذیر هستند و بازارها تمایل به شفاف شدن دارند، مگر اینکه سیاستهای دولت با تکیه بر نظریههای اولیه آدام اسمیت، از انجام آن جلوگیری کند. پول گرایان همچنین محدودیت های سیاست پولی را که تنظیم دقیق اقتصاد را توصیه نمی کند، اذعان دارند و در عوض تمایل دارند پیروی از قوانین سیاستی را که نرخ تورم باثباتی را ترویج میکنند، ترجیح دهند. نرخ بیکاری در نیروی کار شامل افرادی میشود که تمایل به پیدا کردن شغل دارند. دیگری شامل علل و پیامدهای نوسانات کوتاه مدت در درآمد ملی و اشتغال است که به عنوان چرخه کسب و کار نیز شناخته می شود.
سیاست مالی، استفاده از درآمد و مخارج دولت به عنوان وسیلهای برای تأثیرگذاری بر اقتصاد است. روندهای بلندمدت رشد اقتصاد کلان، سطوح و نرخهای تغییر متغیرهای کلان اقتصادی مانند اشتغال و تولید ملی، در پدیدهای به نام چرخه تجاری یا کسب وکار، از نوسانات گاه به گاه بالا یا پایین، انبساط و رکود عبور میکنند. تئوریهای اقتصادی در صورت اعمال صحیح میتوانند بینشهای روشنکنندهای در مورد نحوه عملکرد اقتصادها و پیامدهای بلندمدت سیاستها و تصمیمهای خاص ارائه دهند. بیکاری ساختاری دربرگیرنده طیفی از دلایل بیکاری مثل عدم تطابق بین مهارتهای کارگران و مهارت مورد نیاز برای کار، است. بیکاری خود چندین نوع دارد که هرکدام ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شده باشند. اثر جبرانی همچنین زمانیکه دولت نرخهای بهره را بالا میبرد که باعث محدودکردن سرمایهگذاری میشود، ایجاد میشود. مدافعان محرکهای مالی ادعا میکنند که اثر جایگزینی در مواقع رکود نگرانکننده نیست زیرا مقادیر زیادی از منابع بیاستفاده مانده و نرخهای بهره پایین هستند.
اقتصاد کلان، به صورت مدرنی که اکنون می شناسیم، اغلب به این صورت تعریف می شود که با جان مینارد کینز و انتشار کتاب او، “نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول” در سال 1936 شروع شده است. به عنوان نمونه، بانک مرکزی با انتشار پول برای خرید اوراق (یا دیگر داراییها)، که باعث افزایش عرضه پول و نرخ بهره پایینتر میشود عمل میکند یا در سیاستهای پولی انقباضی، بانکها اقدام به فروش اوراق کرده و پول را از چرخه خارج میکنند. اصول اقتصادی زیربنایی یک دولت در مورد نحوه برخورد آن دولت با مالیات، مقررات، مخارج دولت و سیاستهای مشابه صحبت میکند. اشتغال کامل: وضعیتی که در آن بیکاری غیر ارادی (نوعاً در مورد نیروی انسانی) وجود نداشته باشد و یا در حداقل ممکن و قابل قبول باشد. در حالی که نیوکینزیها قبول دارند که خانوارها و شرکتها بر اساس انتظارات منطقی عمل میکنند، اما همچنان معتقدند که انواعی از شکستهای بازار، از جمله قیمتها و دستمزدهای ثابت و چسبنده وجود دارد. همگام با تئوری بیکاری کلاسیک، بیکاری اصطکاکی زمانی اتفاق میافتد که شغلهای خالی مناسب برای کارگر وجود دارد اما بعلت زمانبری جستجو و پیدا کردن این مشاغل اقتصاد به سمت دورهای از بیکاری میرود.
درحالیکه بعضی از انواع بیکاری صرف نظر از شرایط اقتصاد ممکن است اتفاق بیفتد، بیکاری دورهای زمانی که رشد از حرکت بازمیایستد اتفاق میافتد. هرچیزی که تولید و فروخته شده مقدار برابری از درآمد را باعث میشود، از این رو تولید و درآمد اکثراً معادل در نظر گرفته میشوند و اغلب قابل معاوضه هستند. اما از آنجا که آنها، مانند اقتصاددانان به اصطلاح کلاسیک، هرگز اقتصاد خرد و کلان را کاملاً از هم جدا نمیکردند، نظریههای اتریشی نیز مفاهیم مهمی برای موضوعاتی دارند که به طریقی دیگر موضوعات اقتصاد کلان در نظر گرفته میشوند. بانکهای مرکزی سعی بر تثبیت قیمتها دارند تا بدینوسیله از اقتصاد در برابر عواقب منفی محافظت کنند. اقتصاددانان کلان مدلهای اقتصادی را توسعه میبخشند تا ارتباط بین درآمد ملی، تولید، مصرف، بیکاری، تورم، پسانداز، سرمایهگذاری، تجارت بینالملل و مالیه بینالملل را توضیح دهند. اقتصاددانان در مطالعه رشد اقتصادی علاقهمند به افزایشهای بلند مدت در تولید هستند. عملکرد شرکت ها و در نتیجه سهام آنها به طور قابل توجهی تحت تأثیر شرایط اقتصادی شرکت ها است و مطالعه آمارهای کلان اقتصادی می تواند به سرمایه گذار کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیرد و نقاط عطف را تشخیص دهد. بر خلاف اقتصاد کلان، اقتصاد خرد بیشتر بر تأثیرات و انتخاب های انجام شده توسط بازیگران فردی در اقتصاد (مردم، شرکت ها، صنایع و غیره) متمرکز است.
به عنوان مثال، سطح بیکاری در کل اقتصاد، بر تعداد کارگرانی که یک شرکت می تواند از آنها استخدام کند، تأثیر دارد. تئوری بیکاری کلاسیک بیان میکند، بیکاری زمانی اتفاق میافتد که دستمزدها برای کارفرمایان آنقدر بالاست که که کارگر بیشتری استخدام نمیکنند. اثر جبرانی زمانی اتفاق میافتد که هزینههای دولت بهجای اینکه تولید بیشتر به اقتصاد اضافه کند، به سادگی جایگزین تولید بخش خصوصی میشود. اقتصاد کلان شاخه ای از علم اقتصاد است که به مطالعه چگونگی رفتار یک اقتصاد کلی – بازار یا سایر سیستم هایی که در مقیاس بزرگ عمل می کنند – می پردازد. بحران مالی 2008 یک نمونه واضح اخیر است و رکود بزرگ دهه 1930 در واقع انگیزه ای برای توسعه بیشتر نظریه های اقتصاد کلان مدرن بود. پیوند بین بازارهای کالا و متغیرهای مالی در مقیاس بزرگ مانند سطح قیمت و نرخ بهره، از طریق نقش منحصر به فردی که پول در اقتصاد به عنوان وسیله مبادله ایفا می کند، توسط اقتصاددانانی مانند کنات ویکسل، ایروینگ فیشر و لودویگ فون میزس توضیح داده شدند. با توجه به این تئوریهای جدید، بیکاری در اثر کاهش تقاضا برای کالا و سرویسهای تولید شده توسط کارگران اتفاق میافتد و همچنین این تئوریها بیان میکنند فقط در بازارهایی که سود نهایی بسیار پایین هستند و در بازارهایی که افزایش قیمت کالا و خدمات را تحمل نمیکنند، دستمزدهای بالا باعث بیکاری میشود.
مکتب اتریشی مکتب اقتصادی قدیمی تری است که در حال افزایش محبوبیت است. سیاستهای اقتصاد کلان بر محدود کردن اثرات چرخههای تجاری برای دستیابی به اهداف اقتصادی مثل ثبات قیمت، اشتغال کامل و رشد، تمرکز دارد. تولید میتواند به عنوان درآمد کل اندازهگیری شود یا میتواند از جنبه تولید نشان دادهشود و به عنوان مجموع ارزش کالاهای نهایی و خدمات یا مجموع ارزش افزوده در اقتصاد اندازهگیری شود. مجموع مقادیر از هرچیزی که یک کشور در یک بازه زمانی مشخص تولید میکند را تولید ملی میگویند. بخش اعظمی از بیکاری ساختاری زمانی اتفاق میافتد که اقتصاد در حالگذار است و صنایع و کارگرها متوجه میشوند که مجموعه مهارتهای قبلی آنها دیگر مورد تقاضای اقتصاد نیست. نظریههای اقتصاد اتریشی بیشتر در مورد پدیدههای اقتصاد خرد کاربرد دارند. تئوری اقتصاد کلان همچنین میتواند به کسبوکارها و سرمایهگذاران فردی کمک کند تا از طریق درک دقیقتر اثرات روند ها و سیاستهای اقتصادی گسترده بر صنایع خود، تصمیمهای بهتری بگیرند. خارج از بحث تئوریهای اقتصاد کلان این مباحث برای تمام کارگزاران اقتصادی مثل کارگران، مصرفکنندگان و تولیدکنندگان نیز مهم است. مطالعه اقتصاد دو جنبه دارد: اقتصاد کلان و اقتصاد خرد. اقتصاد کلان به مطالعه شاخصهای تجمعی مثل تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری، درآمد ملی، شاخص قیمت و رابطه متقابل بین بخشهای مختلف اقتصاد به منظور درک بهتر چگونگی عملکرد اقتصاد میپردازد.
این بازیگران بر اساس قوانین عرضه و تقاضای منابع با یکدیگر تعامل دارند و از پول و نرخ بهره به عنوان مکانیزم های قیمت گذاری برای هماهنگی استفاده می کنند. در مقابل برخی از بانکهای مرکزی بر هدف قرار دادن نرخ تورم تمرکز میکنند و اجازه نوسان به نرخ بهره میدهند. بانک مرکزی سیاستهای پولی را توسط عرضه پول و کمک گرفتن از چندین مکانیزم اجرا میکنند. سیاستهای اقتصاد کلان معمولاً توسط دو ابزار اجرا میشوند: سیاستهای مالی و سیاستهای پولی. اصطلاح «اقتصاددانان کلاسیک» در واقع یک مکتب از تفکر اقتصاد کلان نیست، بلکه برچسبی است که ابتدا توسط کارل مارکس و بعداً توسط کینز برای اشاره به متفکران اقتصادی قبلی که به طور نسبی با آنها مخالف بودند، اما خودشان به هیچ وجه اقتصاد کلان را از اقتصاد خرد متمایز نمی کردند، به کار برده شد. در حالی که اصطلاح “اقتصاد کلان” چندان قدیمی نیست و به دهه 1940 بازمی گردد، بسیاری از مفاهیم اصلی در آن برای مدت طولانی تری مورد مطالعه قرار گرفته اند. بیکاری ساختاری شبیه بیکاری اصطکاکی است از آن جهت که هردو بازتاب مشکل عدم همگام شدن و وصل شدن کارگران با موقعیتهای شغلی خالی است، اما بیکاری ساختاری زمان مورد نیاز برای تحصیل مهارتهای جدید بعلاوه زمان فرایند جستجو کوتاه مدت را هم پوشش میدهد.
زمانی که قیمت کاهش مییابد، پدیده تقلیل قیمتها رخ میدهد. اقتصاد کلان پدیده های کل اقتصاد مانند تورم، سطح قیمت ها، نرخ رشد اقتصادی، درآمد ملی، تولید ناخالص داخلی (GDP) و تغییرات در بیکاری را مطالعه می کند. ثبات قیمتها: یعنی سیاستگذاران اقتصادی با سیاستگذاری ها و تصمیم های خود سعی کنند با اقدامات مناسب طوری عمل کنند که قیمت ها (قیمت کالاها، خدمات، عوامل تولید ) نوسانات زیادی نداشته باشند. رشد و توسعه اقتصادی مداوم: که همان هدف غایی مادی و معنوی همه اقتصادهای دنیاست. بنابراین این حوزه با عملکرد، ساختار و رفتار کل اقتصاد سر و کار دارد؛ برخلاف اقتصاد خرد که بیشتر بر انتخاب های انجام شده توسط بازیگران فردی در اقتصاد (مانند مردم، خانوارها، صنایع و غیره) متمرکز است. در همین حال، اقتصاد خرد به گرایش های اقتصادی نگاه می کند؛ یا اینکه وقتی افراد انتخاب های خاصی انجام می دهند، چه اتفاقی می افتد. برای مثال، اگر اقتصاد کمتر از تولید بالقوه تولید کند، میتوان مخارج دولت را در راستای بکارگیری منابع بیاستفاده و ارتقا تولید بکار گرفت. بانکهای مرکزی کمتر علاقه به تصمیمگیری بر اساس اهداف سیاسی دارند.
بانکهای مرکزی به منظور دستیابی به نرخ بهره ثابت بهطور مداوم عرضه پول را جابجا میکنند. زمانیکه نرخ بهره و تورم نزدیک به صفر هستند، بانکهای مرکزی با ابزارهای مرسوم نمیتوانند سیاستهای انبساطی اجرا کنند. افزایش نرخهایی بهره یا کاهش عرضه پول در اقتصاد منجر به کاهش تورم میشود. اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که با کارایی، ساختار، رفتار و تصمیمگیری اقتصاد در سطح کلان سروکار دارد؛ که این شامل اقتصاد ملی، منطقهای و جهانی میشود. مکتب کلاسیک جدید، همراه با کینزی جدید یا نیو کینزی، عمدتاً بر روی هدف ادغام مبانی اقتصاد خرد در اقتصاد کلان بنا شده است تا تضادهای نظری آشکار بین این دو موضوع را حل کند. جهان اقتصاد کلان امروز بسیار متحول شده است اگرچه اصول نوشته شده ان تا کنون ثابت باقی مانده اند اما رویکرد های مربوط به آن تغییر کرده اند . به عنوان مثال، کینز به اصطلاحِ “پارادوکس پس انداز” اشاره کرده است و استدلال میکند در حالی که برای یک فرد، پسانداز کردن پول ممکن است کلید ایجاد ثروت باشد، وقتی همه سعی میکنند پسانداز خود را به یکباره افزایش دهند، میتواند به کاهش رشد اقتصادی و کاهش ثروت کل کمک کند.
یک شوک منفی بر عرضه اقتصاد مثل بحران نفت باعث کاهش عرضه کل و ایجاد تورم میشود. تئوری مدرن اقتصادی دیگری بیان میکند که دستمزدهای افزایش یافته در واقع بیکاری را به وسیله ایجاد تقاضای بیشتر مصرفکننده کاهش میدهد. اقتصاددانان بدنبال آندسته از سیاستهای اقتصادی کلان هستند که مانع سرخوردن اقتصاد به سمت رکودها شود و اقتصاد را به سمت رشد بلند مدت هدایت کند. تورم باعث افزایش نااطمینانیها و دیگر عواقب منفی برای اقتصاد میشود در عوض کسادی و کاهش قیمتها باعث کاهش تولید اقتصاد میشود. در طول قرن بیستم، اقتصاد کینزی، در حین اینکه که نظریه های کینز شناخته شد، به چندین مکتب فکری دیگر منشعب شد. معمولاً تئوریهای اقتصاد کلان پدیدههایی مثل تولید، بیکاری و تورم را مرتبط میکنند. رشد معمولاً تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری است. پول گرایان با کار در مدل های کینزی و توسعه آن ها استدلال می کنند که سیاست پولی به طور کلی ابزار سیاستی مؤثرتر و مطلوب تری برای مدیریت تقاضای کل نسبت به سیاست مالی است. نرخ بیکاری درصد کارگران بدون کار نسبت به کل نیروی کار است. زمانی که کالا ها فروخته نشده و کارگران بیکار مانده بودند.